سفارش تبلیغ
صبا ویژن

می خوام رو سرت خراب بشم ! هستی ؟

با شهامت بگویید: " نه "


می خوام رو سرت خراب بشم !

شمار زیادى از افرادى که دچار وسواس هاى فکرى هستند، از ناتوانى خود در «دفاع از خویش» براى «نه گفتن» و «اعتراض» گله مندند. به همین خاطر بخشى از افکار ناخوشایند خود از جمله سرزنش درونى شان را به این موضوع نسبت مى دهند.

 

آنها مى گویند: " در بسیارى از مواقعى که در حالت رودربایستى قرار گرفته و نمى توانیم به تقاضاهاى تحمیلى دوستان و خانواده «نه» بگوییم، فشار زیادى را تحمل مى کنیم و از آن جا که این نوع تقاضاهاى غیرمنطقى و تحمیلى، بار کارى و گرفتارى زیادى را براى ما به وجود مى آورد، فشار ناشى از انجام آن ما را به شدت عصبى مى کند و آن وقت سرزنش از خود در قالب وسواس هاى فکرى چرا، چطور و غیره شروع مى شود!  "

ـ چرا پذیرفتم؟ من که خودم این همه کار داشتم!

ـ چطور به آنها بفهمانم که «این » وظیفه من نیست؟

ـ مگر من توقع نابجا از آنها دارم که آنها در قبالش توقع دارند؟

ـ آخر چرا من؟ با وجود این همه آدم چرا یقه مرا گرفته؟

... و بالاخره تسلیم شده و تن به انجام کارى مى دهند که وظیفه آنها نیست.

ترس و کمرویى ، یکى از مهم ترین موانع روحى براى اعلام اعتراض و ابراز احساسات و خواسته هاى ما در مقابل خواسته ها و نظرات تحمیلى دیگران است.

شاید بعضى از شما نیز از آن گروه افرادى هستید که در مقابل نظرات و خواسته هاى دیگران خیلى زود تسلیم مى شوید و زمینه را براى سلطه جویى آنها فراهم مى سازید! فقط به این خاطر که نمى توانید اعتراض کنید. حتى وقتى اطرافیان و دوستان مسأله را عنوان مى کنند، در پاسخ مى گویید:

ـ من نمى خواهم کسى را از خود برنجانم!

ـ مى ترسم اگر «نه» بگویم، مشکلى پیش بیاید!

ـ آخر، شما او را نمى شناسید! به محض مخالفت، رفتارى از او سر مى زند که به هیچ وجه نمى توان جلوى او را گرفت!؟

بعضى ها طورى رفتار مى کنند که انگار ما موظف به انجام کارها و یا خواسته هاى آنها هستیم! رفتار آنها نشان مى دهد که قصد سلطه جویى دارند. اما در عین حال خودشان حاضر نیستند براى دیگران قدمى بردارند و زیرکانه از انجام چنین خواسته هایى طفره مى روند.

 

ذهنیت کودکانه اى که زمینه ساز این نوع سلطه جویى ها است چیزى شبیه به این است که به خاطر دوستى و معاشرت با دیگران باید نیازهاى آنها را پیش بینى کرد، نسبت به آن حساس بود و در همه حال آمادگى انجام خواسته هاى دیگران را داشت. اگر آن را درک نکردیم، لایق دوستى و معاشرت نیستیم!

 

این نمونه هاى سلطه جویانه را اغلب در مناسباتى که همه روزه با دیگران دارید، مشاهده مى کنید. اعضاى خانواده ، همکاران ، همکلاسى ها، هم اتاقى ها و دیگران این باور را در سر پرورانده اند و چه بسا سعى کنند با یک نگاه دلخور، غضب آلود و حتى با سکوت خود،درصدد سلطه جویى برشما برآیند تا رفتارتان را مطابق میل آنها تغییر دهید تا خداى ناکرده از دست شما عصبانى و دلخور نشوند! در چنین وضعى ، اگر به این نوع رفتارها که هرگونه حق اعتراض و تصمیم گیرى را از شما سلب مى کند، تن دهید، نه تنها از انجام کارهایى که دوست دارید محروم مى شوید، بلکه مجبور مى شوید بر خلاف میل خود کار کنید.

 

اعتراض و بهداشت روانى

هریک از ما به عنوان پدر و مادر و یا هر عضو اجتماعى و خانوادگى لازم است به حق اعتراض، قاطعیت و تصمیم گیرى نزدیکان و اطرافیان خود احترام بگذاریم و از فرهنگ قاطعیت و اعتراض جانبدارى کنیم.

 

بى توجهى دیگران به این حقوق ما را گرفتار جسمى مریض، روحى بیمار ، و روابطى ناسالم مى کند. از این رو به خاطر حفظ بهداشت و سلامت روانى جامعه، دفاع از فرهنگ قاطعیت ، وظیفه ی تک تک افراد آن جامعه است.

 

انتظارات بی جا

فکرش را بکنید: براى خودتان برنامه ی مهمى دارید که مستلزم صرف وقت و انرژى خاصى است و باید در محدوده ی زمانى معینى، انجام پذیرد که ناگهان سر و کله ی یکى از دوستان و یا اقوامى پیدا مى شود که اغلب بدون هماهنگى و در نظر گرفتن شرایط و وضع افراد، در زندگى دیگران سبز مى شود و انتظارات نامعقولى دارند که به دور از توان و تحمل و موقعیت مخاطب آنهاست.

ـ اگه مى شه، فردا به جاى من به فلان جا برو! من کارى دارم که خودم نمى توانم بروم!

ـ راستى به فلانى گفتم فردا بیاد اداره ی شما، کارشو براش انجام بده!

ـ این را آوردم که برام درستش کنى همین امروز لازمش دارم!

ـ اومدم با هم بریم خرید!

ـ اومدم فلان چیز را ازت قرض بگیرم!

ـ اومدم ماشینت رو بگیرم مى خوام باهاش چندروزى برم سفر!

ـ اومدم خواهش کنم (نگو نمى تونم اگر خودت هم نمى تونى، کسى رو برام پیداکن! ) فردا ساعت ? بیایى محضر ضامن من بشى!

ـ یه کارى هست که تو باید برام انجامش بدى.

و شاید حرف آخرش این باشد:

ـ اومدم روى سر تو خراب بشم!

 

شاید بعضى از شماها بگویید چه اشکالى داره هر کارى که از دستم بربیاد براى دیگران انجام مى دم! ناسلامتى ما بنى آدمیم و اعضاى یک پیکریم!

این که خیلى خوبه و جاى تشکر داره! اما اگر این تقاضاها زود به زود و مرتب تکرار بشه چى؟

 

عده اى مى گویند:

ـ بستگى داره که چه چیز و چه کارى را از آدم بخواهند؟ اگر بتوانم انجام مى دهم و اگر نتوانستم به راحتى «نه» مى گویم و جان خودم را خلاص مى کنم!

این یک جواب منطقى است و جاى هیچگونه بحثى ندارد. اما گروهى دیگر مى گویند:

ـ «من زیر هیچ شرایطى نمى توانم به دیگران «نه» بگویم

 

و عده اى دیگر هم درگیر ترس، تردید و عذاب وجدان هستند و نمى دانند که در چنین شرایطى چه باید بکنند؟

مرجع خیر بودن و کمک کردن به دیگران ، نه تنها اشکالى ندارد، بلکه رفتارى خوب و خداپسندانه است. اما این امر باید به گونه اى باشد که مشکلات جانبى و بار اضافى خارج از حد توانایى طرف مقابل، برایش ایجاد نکند.

مخاطب این بحث کسانى هستند که از «نه گفتن» و «اعتراض» دچار احساس گناه و هراس مى شوند.

خانمى مى گفت:

ـ من هر بار که در چنین شرایطى قرار مى گیرم بر سر دوراهى انتخاب واقع مى شوم. از طرفى گاهى خواسته هاى اطرافیان به گونه اى است که انجام آن از حد توان ، تحمل ، شرایط و وقت و زمانى که باید به آن اختصاص دهم ،خارج است . گاهى نیز خودم از صمیم قلب مایل به انجام کارهاى دیگران که وظیفه من هم نیست، نیستم! در مواقعى نیز افرادى به این مسأله عادت مى کنند و مرتباً از من مى خواهند که کارهایشان را به عهده بگیرم! درچنین شرایطى، وقتى «نه» مى گویم، دچار عذاب وجدان مى شوم و زمانى هم که «بله» مى گویم، از این که قاطع نیستم و کارى به من تحمیل مى شود، از خودم متنفر مى شوم که نمى توانم از حق خودم دفاع کنم!

 

سرزنش درونى و وسواس هاى فکرى

تنفر از خود، سرزنش خود را نیز به دنبال دارد در اینجاست که انسان با خودش تضاد پیدا مى کند و گفت وگوها و پرسش هاى یک طرفه درونى شروع مى شود. فرد سعى مى کند خودش به آنها پاسخ دهد و این افکار وسواسى، به طور مرتب مشغله ی فکرى او را تشکیل مى دهد.

 

دختر جوانى مى گفت:

ـ آنقدر فکرهاى تکرارى مختلف در مغزم نمایان مى شود که گاه بر اثر تراکم و فشار بیش از حد افکار، احساس مى کنم سرم بزرگ شده و حتى سرم وزن پیدا کرده و سنگین مى شود و به گردنم فشار مى آورد. درعین حال فکر مى کنم که به زودى سرم منفجر خواهد شد.

 

اگرافکار، شکل مرضى پیدا کنند، خلاصى از دست آنها بسیار مشکل است. به نمونه اى از گفت وگوهاى یک طرفه ذهنى توجه کنید:

اگر «نه» بگویم، آیا دوستم دلخور نمى شود؟

چرا شاید هم دلخور بشود. آن وقت چه اتفاقى مى افتد؟

حتماً میان ما شکرآب خواهد شد!

اگر پاسخ منفى بدهم ، آیا نخواهد گفت که آدم خودخواهى هستم و یا بى معرفتم؟

 

خب ، اگر قبول کنم و بله بگویم هم که ناچار مى شوم همیشه جور دیگران را بکشم و این جریمه و تاوانى است که باید براى راضى نگه داشتن و زندگى کردن در کنار دیگران بپردازم! اه ... آخر به من چه.

آن وقت دیگران چه مى گویند؟ آیا نمى گویند که طرف «هالو» است؟

ـ آخ امان از دست دیگران، بابا، یکى به من بگه چیکار کنم؟

 

در واقع دلمان، چیزى را مى خواهد و بعضى ها انتظار دیگرى دارند واحساس گناه نیز سدّ راه تصمیم گیرى براى انجام دادن یا ندادن کارى که وظیفه ما نیست مى شود و مرتب ما را زیر سؤال مى برد و ایجاد اضطراب مى کند.

 

اما اگر از همان ابتدا با قاطعیت موضع خود را روشن کنیم که این کار وظیفه ما هست و یا نیست؟ دچار چنین وضعى نمى شویم. ایرادى هم ندارد زیرا ما از حق خود دفاع کرده ایم.

" نه گفتن " به دعوت ها و میهمانى هایى که تمایل به صرف وقت و انرژى براى آن ندارید و عملاً براى شما مقدور نیست و نیز فعالیت هاى اجتماعى و برنامه هاى اضافى و کارهایى که در حد توان شما نبوده و یا به هرعلتى برایتان مقدور نیست و مشکلاتى را براى شما به بار مى آورد، مستلزم قاطعیت و احترام به خود و احساس حقانیت است.

آسیب شناسى اعتراض نکردن

قاطعیت و دفاع از حق خود، چارچوبى است که مشارکت درست را در مناسبات انسانى تضمین مى کند. رعایت حقوق قاطعیت اشخاص یعنى این که کسى حق داشته باشد در مقابل انتظارات نابجاى دیگران «نه» بگوید و دیگران نیز او را درک کنند و به «نه گفتن» او ایرادى نباشد.

 

بدون وجود یک چنین چارچوبى که به هریک از ما امکان ابراز وجود و تصمیم گیرى در مقابل دیگران مى دهد، اعتماد و اطمینان جاى خود را به سوءظن مى دهد و دلسوزى به بدبینى مبدل مى شود. نبود اعتراض و قاطعیت در مقابل سلطه جویى و ظلم، یکى از عوامل بسیار مهم بزهکارى ها، فحشا، انحرافات، تبعیض ها و بیمارى هاى روانى و اثرات مترتب برآن مانند خودکشى و آدم کشى است .

 چه بسا طلاق ها، جدایى ها، فرارها، توطئه ها و از هم پاشیدگى هاى خانوادگى به دلیل نبود قاطعیت از روز اول زناشویى باشد.

«نه گفتن» گستاخى نیست

نه گفتن گستاخى نیست . استفاده از حق قاطعیت نوعى هنر است و نیاز به اندیشه، حوصله و آگاهى دارد.

قاطعیت و اعتراض ، خودخواهى و گستاخى نیست. پس وقتى که قاطعانه عمل مى کنید، احساس گناه نکنید.

اعتراض درست موجب اعتماد به نفس مى شود. پیدا کردن مهارت هاى کلامى مستدل و منطقى از اصول اولیه روانشناسى اعتراض است و کسانى مى توانند قاطعانه «نه» بگویند که داراى مهارت کلامى بوده و دیگران را در نپذیرفتن تقاضاى آنها مجاب و قانع کنند.

 

هنگام «نه گفتن» احساس حقانیت کنید

احساس حقانیت، مقاومت افراد را در برابر خواسته هاى تحمیلى دیگران بالا مى برد. راضى نگه داشتن دیگران حدودى دارد که باید جهت و جانب آن روشن باشد تا بهداشت روانى افراد را به مخاطره نیندازد.

 

نویسنده : دکتر معصومه رفیقى مرند ـ روانشناس بالینى و پژوهشگر

 


   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :3
کل بازدید : 31294
کل یاداشته ها : 30


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ